عجیب است که چگونه سه حرف کوچک می توانند باعث این همه عصب،ت شوند، حتی اگر شما چیزی در مورد آنها ند،د. به ،وان یک هوانورد کهنه کار، به انعطاف پذیری، انعطاف پذیری و اعتماد به نفسم افتخار می کنم. اما نادرست است که بگوییم انتقال از بیش از یک دهه پرواز فعال به حرفه حقوقی باعث ایجاد سطحی از ترس نمی شود.
وقتی برای یک موقعیت کارد، تابست، با برخی از بزرگترین شرکتهای سیاتل مصاحبه کردم، فقط دو سال در دانشکده حقوق بودم و اطلاعات کمی از زمینه حقوقی داشتم (و حتی کمتر از “BigLaw”). همانطور که من دیدم، “قانون” به اندازه کافی ظاهر می شد، بدون اینکه “بزرگ” قبل از آن باشد. بنابراین من قصد داشتم شرکتی با مردم و فرهنگ داشته باشم که فکر میکردم به من کمک میکند بفهمم که وکیل بزرگترین شرکتهای جهان به چه م،است.
پنج سال بعد، همان افراد به من کمک ،د تا با بزرگترین چالش زندگی ام و مجموعه جدیدی از نامه های وحشتناک روبرو شوم: ALS.
به ،وان یک مصاحبه 2 لیتری با شرکت ها، به یاد می آورم که فکر می کردم هر شرکتی تمام “پنسمان های پنجره” من، را دارد: حرفه ای مهم است، ما برای تعادل کار و زندگی ارزش قائلیم، و همکاران انسان های واقعی هستند که نیاز به خواب دارند. با این حال، به ،وان ،ی که شغل دوم را ارزیابی می کند، سعی کردم زیر روکش را باز کنم. من با شرکا و همکاران فعلی در هر شرکت صحبت کردم و کارهایم را به صورت آنلاین انجام دادم. در همان زمان، من همچنین امیدوار بودم که در سطح شخصی با یکی از مصاحبه کنندگان ارتباط برقرار کنم. آیا ،ی وجود خواهد داشت که اخلاقی را که او از آن حمایت میکرد تجسم کند؟
خوشبختانه یک شرکت آن شخص را فرستاد. او یک وکیل دادگستری، مادر، قهرمان حرفه ای و یک شرور عمومی بود. او از طریق حکایات روشنگر و طنز واقعی، نحوه حمایت شرکت از حرفه او را در دوران بارداری به اشتراک گذاشت، همکارانش به او احترام گذاشتند و او را تشویق ،د، و رهبری شرکت برای او ارزش بیشتری قائل بودند. وقتی او در مورد من پرسید، احساس کردم که او واقعاً کنجکاو است که من کیستم و آیا من من، هستم یا خیر. من در دیویس رایت ترمین فروخته شدم و آنها از من شانسی گرفتند.
وقتی بالا،ه به شرکت رسیدم، مطمئن بودم که در جایی هستم که میخواستم باشم، با این حال هنوز یک وکیل سبز بودم که اطلاعات کمی درباره BigLaw داشت. خوشبختانه، شرکت به صورتحساب فروش اولیهاش عمل کرد: شرکا درها را باز نگه داشتند، وکلای ارشد به جوانان راهنمایی و تشویق می،د، و رهبری شرکت برای دیدن وضعیت من وارد عمل شدند. مطمئناً هنوز هم شلوغی وجود داشت، اما ساعاتی که بیش از حداقل صورتحساب میدادم به این دلیل بود که میخواستم، نه به این دلیل که انتظار میرفت.
در واقع، برع، رایجتر بود – اغلب شرکا به من میگفتند عقب نشینی کنم و وقت بیشتری برای خانواده داشته باشم. و فقط زمان من نبود که آنها بالاتر از ساعت های قابل پرداخت قرار می دادند، شرکای معمولی کاری را که برای کمک یا چت روی آن کار می ،د متوقف می ،د. در نهایت، تلاشهای آنها باعث میشود که من از آن برای انجام هر تکلیفی که BigLaw میتوانست بر سرم بیاورد، استفاده کردم. از شانس و اقبال، آنچه را که به دنبالش بودم پیدا کرده بودم و در طول مسیر متوجه شده بودم که اسرار BigLaw تنها بخش کوچکی از م،ای وکیل خوب بودن است.
چالش بزرگ بعدی
سپس، همانطور که قدم برداشتم، تشخیص ALS چشمانم را کور کرد. ALS (یا بیماری لو گریگ) یک بیماری عصبی پیشرونده است که در حال حاضر 100٪ کشنده است (معمولاً در عرض سه تا پنج سال). با سرعتهای مختلف، عملکرد اندامها را تا زم، که بیماران مبتلا به ALS دیگر نتوانند صحبت یا حرکت کنند، کاهش میدهد. ALS در جانبازان دو برابر شایعتر است و ممکن است به ورزش مرتبط باشد (یک مطالعه نشان داد که ورزشکاران سطح بالای تماسی ۸ و نیم برابر بیشتر در معرض ابتلا به بیماری نورون حرکتی هستند). متأسفانه، سرویس و زمان بازی من در فوتبال و راگبی بین المللی هر دو با، را علامت زدند.
اولین فکر من این بود: “چطور ممکن است؟” من یک پدر چهار فرزند 37 ساله نسبتاً من، بودم و به دنبال شغل جدیدی بودم. جدا از مقدار ناسالم قهوه، من هیچ عیب واقعی نداشتم و سعی کردم تا حد امکان سالم زندگی کنم. آیا استرس من یا چیز دیگری باعث شده بود که مخالفت کنم؟ بعد، تعجب کردم که این چه م،ایی برای شغل من و رفاه مالی خانواده ام دارد. آیا چون دیگر یک مرکز انتفاعی نبودم با عجله به سمت در می روم؟ چگونه از خانواده ام حمایت کنم؟ آیا تمام آن روابطی که در شرکت برایم ارزش قائل بودم، واقعی بودند؟
همانطور که پزشکم به آرامی تشخیص های جایگزین را کاهش داد، من شروع به زیر سوال بردن توانایی خود در تمرکز روی کارم کردم. با صندلی گروه تمرینم تماس گرفتم، زنی که در چندین قرارداد فنی با او همکاری کرده بودم، تا به او بگویم چه اتفاقی دارد می افتد. یکدفعه به سختی توانستم آن را کنار هم نگه دارم. شاید به این دلیل بود که معاش من با سلامتی ام از دست می رفت، یا شاید به این دلیل بود که می دانستم تشخیص خود را با ،ی که به او اهمیت می دهد در میان می گذارم. او به من دلداری داد، به من کمک کرد تا بار مشتریم را پاک کنم، از او پرسید که چه کاری می تواند انجام دهد، و او به من گفت که تا آنجا که لازم است وقت بگذارم.
بعداً، او یک قطار غذای تقریباً بی پایان برای همسر و فرزندانم ترتیب داد، زیرا من روند تشخیص را ادامه می دادم. چند روز بعد، نزد شریک مسئول دفتر سیاتل (یک مربی غیررسمی که اغلب برای او کار میکردم) رفتم و دوباره ش،ت خوردم. او گوش داد، دوباره پرسید که چگونه می تواند از من حمایت کند و سپس، ل،ت بر کووید، من را در آغوش گرفت. به ،وان یک افسر سابق نیروی دریایی و یک مرد بزرگ غرب میانه، هرگز تصور نمی کردم که یک رئیس به اندازه او در آن لحظه دلسوز باشد.
اما این تازه آغاز دلسوزی بود که همکارانم نشان دادند. من متواضع شدم زیرا شرکت ابتکار عملی را برای کار قانونی برای پیشبرد علت ALS تصویب کرد. آنها در هر شهری که این شرکت دارای دفتر بود، یک پیاده روی آگاهی از ALS ترتیب دادند. دوستان غذا تحویل دادند. PIC پس از قرار ملاقات پیگیری شد. و شرکا مرتباً زنگ می زدند یا پیام می دادند تا ببینند من و خانواده در چه حالی هستیم. در تمام این مدت، هیچ فشاری وجود نداشت، هیچ سؤالی در مورد زمان بازگشت من وجود نداشت، و هیچ بحثی در مورد ساعت های قابل پرداخت یا نیازهای مشتری وجود نداشت.
همانطور که من از فعالیت خود دور شدم، شرکت تلاش کرد تا من را در جریان رویدادها و فرصتهای لذتبخش نگه دارد و من را از امور مشتری و اداری دور نگه دارد. تقریباً روزانه تأیید می شد که DWT جایی است که من به آن تعلق دارم – زیرا آنها به من نشان دادند که مهمتر از نتیجه نهایی هستم. اخیراً، رهبران محکم و دوستان حتی در جشن تولد 40 سالگی من شرکت ،د. شاید حتی بیشتر از 15 سال خدمت سربازی ام، می دانستم که بخشی از تیمی هستم که از تیم خود مراقبت می کند.
فراخو، برای اقدام
پس غذای آماده چیست؟ آیا این یک دفترچه خاطرات برای من است، یک نامه عاشقانه به شرکت، یا یک فروش بیشتر برای BigLaw؟ هیچ کدام از موارد بالا. این یک فراخوان واقعی برای اقدام از سوی ،ی است که دیدگاهی تازه پیدا کرده است. برای دانشآموزان خارج از کشور: بد،د که شرکتهایی وجود دارند که در مصاحبهها چیزی بیش از موارد برتر دارند. مکانهایی وجود دارد که میتو،د به آنجا بروید تا در BigLaw رشد کنید و فراتر از تولیدتان ارزش داشته باشید. اگر صرفاً روی دلار متمرکز شده باشید، احتمالاً آن را پیدا خواهید کرد، اما ممکن است در کنار آن یک دنیا درد نیز پیدا کنید. میتو، از خواب بیدار شوی و برای شرکتی کار کنی که اگر فردا بروی دلتنگت نمیشود و با خانوادهای که سالهاست تو را ندیدهاند.
برای وکلایی که قبلاً مشغول به کار هستند: اگر در مک، هستید که شبیه آنچه در پاراگرافهای قبل توضیح دادم نیست، شما را تشویق میکنم که یا به دنبال آن مکانها باشید یا عامل تغییرات فرهنگی در شرکت فعلی خود باشید. وکلای BigLaw اغلب بر ساعتها، مشتریان، پروندهها، یا بستن معاملات تمرکز میکنند بدون اینکه م، کنند تا جایی که من، هستند را بررسی کنند. ارزش شخصی شما چیست و آیا این با دیدگاه شرکت شما مطابقت دارد؟ برای همه: در مقطعی از زندگیتان (یا شاید قبلاً) به یک کلمه ترسناک در زندگی شخصی خود نگاه میکنید: سرطان، افسردگی، نژادپرستی، طلاق، از دست دادن و غیره. از خود بپرسید: «آن روز چه اتفاقی خواهد افتاد. می آید؟» آیا کارفرمای شما بیشتر به این فکر خواهد کرد که چگونه شکاف باقی مانده از شما را پر کند یا چگونه از رفاه شما اطمینان حاصل کند؟ آیا برای فهمیدن آن تنها می م،د؟ به دنبال یک محیط حرفه ای با افرادی باشید که به شما کمک می کنند یاد بگیرید در رشته خود چه ،ی هستید، چه ،، رشد شما را تقویت می کنند، و به شما کمک می کنند وقتی زمین خوردید دوباره روی پای خود بایستید.
شرکتی که واقعاً روی شما به ،وان یک شخص سرمایه گذاری می کند، زم، که زندگی به شکل گلابی شکل می گیرد، به احتمال زیاد به شما اهمیت می دهد. آن افراد و مکانها آنجا هستند – آنها را پیدا کنید، زیرا لحظهای برای وقت گذاشتن ندارید.
نیک وارک وکیل سابق دیویس رایت ترمین است. او در سال 2006 به نیروی دریایی ایالات متحده پیوست و به درجه ستوان فرماندهی رسید و به ،وان مربی پرواز و فرمانده مأموریت خدمت کرده است. او تقریباً سه سال از تشخیص بیماری خود می گذرد و برای روزی تلاش می کند که ALS یک بیماری مزمن و نه پای، باشد. ماه می، ماه آگاهی از بیماری ALS بود، و او بسیار قدردان حمایت شما در این نبرد خواهد بود، بنابراین لطفاً به او ایمیل بزنید، او را دنبال کنید. در توییتر، با او ارتباط برقرار کنید از طریق لینکدین، یا به یک هدف خیریه مانند اهدا کنید IamALS یا تیم گلیسون.
ABAJournal.com درخواستهایی را برای مقالات اصلی، متفکرانه، غیر تبلیغاتی و نظرات مشارکتکنندگان بدون مزد برای اجرا در بخش صدای شما میپذیرد. جزئیات و دستورالعملهای ارسال در «موارد ارسالی شما، صدای شما» پست شده است.
این ستون منع، کننده نظرات نویسنده است و نه ،وماً نظرات مجله ABA – یا انجمن وکلای آمریکا.
منبع: https://www.abajournal.com/voice/article/three-scary-letters-big-law-als/?utm_source=feeds&utm_medium=rss&utm_campaign=site_rss_feeds