“من تو را، زیبای من، و سگ کوچکت را نیز می گیرم!” یکی از فیلم های مورد علاقه من است جادوگر شهر از. اخیرا فیلم را دوباره دیدم و این بار روی آن تمرکز کردم صحنه ای با اهمیت حقوقی زیاد.
همسایه بدجنس، خانم آلمیرا گلچ، به خانه عمه ام و عمو هنری می رود تا سگ دوروتی توتو را نزد کلانتر ببرد تا او را نابود کند. ظاهرا توتو پای گولچ را گاز گرفت و در نتیجه او نزد کلانتر رفت و دستور خواباندن او را گرفت (توتو، نه کلانتر).
دوروتی کنار خودش است و فریاد می زند: «عمو هنری، اجازه نمی دهی؟»
عمو هنری با اطمینان پاسخ می دهد: “البته که نخواهیم کرد.”
سپس گلچ ناگهان “دستور کلانتر” را صادر می کند و به او اجازه می دهد تا توتو را مصادره کند.
وقتی دوروتی از تحویل زند، امتناع می ورزد، بحثی پیش می آید. گلچ به خانواده توصیه می کند که بهتر است فورا توتو را تحویل دهند، “مگر اینکه بخواهید خلاف قانون عمل کنید.”
عمو هنری برای حدود دو ث،ه دستور را اسکن می کند و به شکلی استواری سر تکان می دهد. او با اکراه توتو را به گولچ میدهد، که او را در سبدی که به دوچرخهاش بسته است، میبرد.
بعد از این سکانس کمی فکر کردم. سفارشهایی که بدون اطلاع به طرف آسیبدیده انجام میشوند، من را میترسانند – تقریباً به اندازه سگهایی که پارس میکنند.
به ذهنم رسید که مطمئناً باید مقرراتی در قو،ن کانزاس برای کنار گذاشتن این دستور از کلانتر وجود داشته باشد. من حدس میزنم اهالی سینما به این مفاهیم حقوقی توجهی نداشتند. با این حال، اگر فیلمنامه توسط یک وکیل نوشته می شد، ممکن بود فیلم دارای سکانسی باشد که به حرکتی ویژه برای اصلاح اشتباه می پردازد، به شرح زیر:
Ozzie J: این حرکت دوروتی گیل برای کنار گذاشتن دستوری است که بدون اطلاع قبلی توسط آلمیرا گولچ از کلانتر شهرستان تویستر چارلی فارلی به دست آمده است.
این دستور طبق مفاد قانون سگهایی که افراد خوب را آزار میدهند بهدست آمد.
خانم گلچ، شاکی، ادعا می کند که توتو سگ دوروتی اغلب وارد باغ او می شد و او را مورد آزار و اذیت قرار می داد. وقتی او اخیراً مودبانه از دوروتی خواست تا توتو را بیرون بیاورد، سگ به سمت او هجوم آورد و خانم گلچ را روی ساق پا گاز گرفت.
کلانتر دانشمند، پس از شنیدن شواهد دوشیزه گلچ، دستور می دهد که متهم از اقامتگاه گیل خارج شود و دستور سرنگونی را به حضور او بیاورند.
دوروتی در یک سوگندنامه ادعا می کند که توتو واقعاً سگ خوبی است. او وارد شدن توتو به باغ را انکار میکند و التماس میکند که شاکی هم او و هم توتو را وقتی که از آنجا عبور می،د، غافلگیر کرد و ناگهان با جارو و غرغر از جلوی آنها پرید.
سوگند نامه ای که توسط اما گیل (معروف به عمه ام) سوگند خورده است، ادعا می کند که آلمیرا گولچ احساس می کند که مالک کل شهرستان است و 23 سال است که می خواهد چند چیز را به آلمیرا گولچ بگوید، اما به ،وان یک زن مسیحی، نمی تواند آنها را بگوید.
پس از بررسی تمام شواهد، متوجه شدم که توتو واقعاً ساق پا آلمیرا گولچ را لقمه زده است. شاکی نه تنها از درد جسمی رنج می برد، بلکه پس از آن که دوروتی شروع به خواندن کرد، مجبور شد ضربه روحی را نیز تحمل کند.
با این حال، اکنون سؤال این است که آیا این دستور باید با اطلاع دوروتی دنبال می شد یا خیر. و به توتو نیز.
ماده 4 قانون به شرح زیر است:
4. کلانتری می تواند بدون اطلاع قبلی دستور صادر کند در صورتی که:
الف) سگ یا صاحب را نمی توان به راحتی پیدا کرد.
ب) این احتمال وجود دارد که با دریافت چنین اخطاریه، سگ یا صاحب آن از حوزه قضایی فرار کند.
ج) این احتمال وجود دارد که با دریافت چنین اطلاعیه ای، سگ یا صاحب آن کلانتر را گاز بگیرد.
شکی وجود ندارد که برنامه اصلی، به اصطلاح، اولین مرحله آزمایش را برآورده نمی کند. هم دوروتی و هم توتو را میتوان به راحتی در اقامتگاه گیل پیدا کرد که با حیوانات مزرعه صحبت میکنند.
شواهد مختصری در رابطه با اعمال بخش «ب» وجود دارد. آلمیرا گولچ اصرار دارد که اگر به آنها اطلاع داده شده بود، هم توتو و هم دوروتی مثل یک گردباد از اینجا خارج می شدند. او ادعا میکند که دوروتی همیشه برای خودش آهنگی عجیب میخواند که برای دیدن جادوگر رفته بود.
گلچ استدلال می کند که علاوه بر این، دلیل خوبی برای این باور وجود دارد که شرط “c” یک احتمال احتمالی است.
من مخالفم شواهد عمو هنری این است که کلانتر اغلب به مزرعه گیل می آمد تا با عمو هنری نعل ، بزند. وقتی کارشان تمام شد، توتو سپس چارلی را در یک بازی پرشور چکرز روی بشقاب فاج شکلاتی عمه ام درگیر کرد. نمیتوانم ببینم که توتو چگونه کلانتر را گاز میگرفت، اگر او برای رساندن اوراق به او مراجعه میکرد. شاید دستش را می لیسید. اما همین.
من متوجه شدم که دستور کلانتری نباید بدون اطلاع قبلی صادر می شد و آن را کنار گذاشتم. من هزینه های حقوقی این طرح را به دوروتی تقدیم می کنم. و به توتو نیز.
به ،وان وکیل، من مطمئن هستم که اهمیت حقوقی این دستور بدون اطلاع منصفانه به دوروتی و همکاران. al. از ما فرار نکرد و ما به ،وان وکیل، گاهی باید جادوگر باشیم تا حق را پیروز کنیم. حداقل عدالت محقق شد، زیرا توتو در مسیر مرگ مورد انتظار خود از سبد بیرون پرید. من اعتماد دارم دفعه بعد که هر یک از ما دوباره فیلم را ببینیم، این صحنه را با لنز دیگری خواهیم دید و از نتیجه عادلانه آن قدرد، خواهیم کرد.
مارسل استریگبرگر، پس از بیش از 40 سال فعالیت در دعاوی مدنی در منطقه تورنتو، دفتر وکالت خود را تعطیل کرد و تصمیم گرفت به دنبال علاقههای طنزنویسی و صحبت ، خود ادامه دهد. کتاب او که به تازگی راه اندازی شده است Boomers، Zoomers، و Oomers دیگر: دیدگاه بیاحترامی مبتنی بر بومر در مورد پیری. برای اطلاعات بیشتر، به MarcelsHumour.com مراجعه کنید و او را در MarcelsHumour@ در توییتر دنبال کنید.
این ستون منع، کننده نظرات نویسنده است و نه ،وماً نظرات مجله ABA – یا انجمن وکلای آمریکا.
منبع: https://www.abajournal.com/columns/article/the-wizard-of-ozs-legal-dilemma/?utm_source=feeds&utm_medium=rss&utm_campaign=site_rss_feeds